سهی اندیش را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:

 

علل و عوامل افسردگی

 
از آنجاييكه ابتلا به اختلال افسردگي مانند بسياري از اختلالات ديگر تك عاملي نيست،متخصصان اين حيطه، علت ابتلا به آن را تركيبي از آمادگي ژنتيكي با عوامل محيطي مثل استرس مي دانند كه باعث عدم تعادل در انتقال دهنده هاي عصبي مغز مي شود؛ كه البته با گذر زمان و عدم درمان به يك چرخه معيوب تبديل شده ، زيرا حالت افسردگي خود اين عدم تعادل بين نورو ترنسميترها را دامن مي زند. لذا دسته بنديي از علل ابتلا به افسردگي  به ترتیب زیر انجام می دهیم:

   

 عوامل ژنتیک یا ارثی: 

افسردگی در افرادی که بستگان خونی نیز به این بیماری دارند شایع تر است. محققان در حال تلاش برای پیدا کردن ژن هایی که ممکن است  مستقیما در ایجاد افسردگی نقش داشته باشند، هستند. عوامل بیولوژیکی، شیمی و نحوه کارکرد مغز و هورمونها که از والدین به ارث می رسند. 

عوامل بیولوژیکی: افراد مبتلا به افسردگی به نظر می رسد  این نوع تغییرات را در مغز خود داشته باشند. میزان اهمیت این تغییرات هنوز نامشخص است، اما ممکن است در نهایت کمک به تعیین دقیق علت نماید.

شیمی مغز: انتقال دهنده های عصبی نقش مهمی در افسردگی ایفا می کنند. تحقیقات اخیر نشان می دهد که تغییرات در عملکرد انتقال دهنده های عصبی و چگونگی  اثر آنها برneurocircuits درگیر در حفظ ثبات خلق و خوی، نقش مهمی در افسردگی و درمان آن بازی می کنند.

هورمون ها: تغییرات در تعادل هورمونها  در ایجاد یا تحریک افسردگی موثر است. مانند تغییرات هورمونی با بارداری یا قاعدگی، مشکلات تیروئید، یائسگی و یا یک تعداد از شرایط ...

 

*عوامل جسمی و بیوشیمی در بدن:

1.کم کاری غدد فوق کلیوی و تیروئید: هورمون های بسیار مهمی توسط این دو غده ترشح می شوند که وظایف مهمی در بدن از جمله تنظیم سوخت و ساز و تولید انرژی بر عهده دارند. وقتی میزان این هورمون ها کاهش یابد فرد کم انرژی شده، زود خسته می شود و تمایل خود را به معاشرت و ارتباط برقرار کردن با دوستان و اطرافیان از دست می دهد. همچنین بسیاری از هورمون های ترشح شونده توسط این غدد بر خلق و خوی انسان تأثیر می گذارند، از جمله هورمون کورتیزول که توسط غدد فوق کلیوی (غدد آدرنال) ترشح می شود. این هورمون یک نشاط آور طبیعی است. وقتی غدد فوق کلیوی کم کار شوند ترشح آن نیز کمتر شده و به جای نشاط، خستگی، بی حوصلگی و افسردگی جایگزین می شود. 

  1. کمبود یا ازدیاد برخی از ویتامین ها و مواد معدنی در بدن: به مواد معدنی ابزار بدن گفته می شود، برای تمام فعالیت های بیوشیمی مانند تولید آنزیم ها، هورمون ها، تولید انرژی و به طور کلی برای فعالیت تمام بخش های بدن مورد استفاده قرار می گیرند، به عنوان مثال بدن از عنصر روی برای تولید بیش از 100 آنزیم از جمله آنزیم های گوارشی، تولید پروتئین، تبدیل مواد غذایی به انرژی، تولید اسپرم و غیره، از کلسیم برای تولید ناقل های شیمیایی بین سلولی، تبدیل چربی به انرژی و نیز ترمیم استخوان ها و دندان ها، از آهن برای تولید گلبول های قرمز خون، از منیزیوم برای تنظیم ضربان قلب و فشار خون، تولید ATP، تولید بیش از 400 آنزیم و غیره استفاده می نماید. به عبارتی هر یک از مواد معدنی ایفاگر نقش های متعددی در بدن هستند.

مغز انسان دارای دو قسمت است. یکی با نام کورتکس یا مغز جدید که به  بخشی از مغز گفته می شود که مربوط به استدلال و منطق است و قسمتی دیگر با نام مغز قدیم و یا مغز حیوانی که مسئول احساسات و عواطف است. عنصر «روی» محرک و تقویت کنندة فعالیت مغز جدید و عنصر مس تقویت کنندة فعالیت مغز قدیم است. معمولاً افرادی که به ازدیاد عنصر مس مبتلایند تمایل به استفاده از مغز احساسات را دارند تا استفاده از منطق و استدلال. در نتیجه احساساتی ترند، برای مثال عصبی ، زود رنج، عاطفی و عجول اند. همچنین عنصر مس محرک تولید انتقال دهنده های عصبی از قبیل اپی نفرین، دوپامین، نوراپی نفرین و مونو آمینو اکسیداز(آنزیمی که برای تولید سروتونین لازم است) می باشد. عدم تعادل مس تأثیرات همه جانبه بر روی سیستم اعصاب مرکزی می گذارد که به شدت با واکنش های روانی، عاطفی و عصبی همراه است. برخی از علائم آن عبارتند از کاهش قدرت حافظه به خصوص در افراد جوان، افسردگی، اضطراب، اختلال دو قطبی، وسواس، اسکیزوفرنی و سایر اختلالات روانی. 

  1. کمبود منیزیم، منگنز، کرم و نوسانات قند خون: این سه عنصر برای متابولیزم قند در بدن حیاتی هستند. کمبود آنها موجب افت قند خون می شود. فعالیت مغز به شدت وابسته به سطح ثابت قند خون است. وقتی قند خون متغیر باشد باعث افت انرژی، نوسانات خلق و خوی و احساس گیجی شده و به راحتی می تواند موجب حس افسردگی در فرد شود.

4. کمبود سایر ویتامین ها و مواد معدنی: کمبود ویتامین های گروه B، C، E و عناصری از قبیل منیزیوم، روی و... که به بدن در تولید انرژی کمک می رسانند نیز سبب کاهش انرژی و بروز افسردگی می شوند.

٭ رویدادهاى زندگى و استرسهاى محیطى

استرسها و موقعیتهاى زندگى می‌توانند نقش اولیه را در ایجاد افسردگى داشته باشند، هر چند که در این مورد اختلاف‌نظر بین دانشمندان وجود دارد.

استرس در فرم فقدان یکى از اقوام نزدیک مثل پدر و مادر و دوستان به‌عنوان ماشه‌اى براى بروز افسردگى در افراد آسیب‌پذیر، به‌شمار می‌رود. به‌طور کلى تحقیقات ژنتیک ثابت کرده است که عوامل استرس‌زاى محیطى فرصت بروز آسیب‌پذیرى یک ژن بخصوص را افزایش داده و آنها را به سوى یک بیمارى پیشرفته افسردگى هدایت می‌کند.

با این حال در برخى از افراد این افسردگى بدون عوامل استرس‌زاى محیطى به‌وجود می‌آید. تحقیقات دیگرى در این زمینه مشخص کرده است که عوامل استرس‌زا در قالب ایزوله بودن در اجتماع و یا تجارب سخت دوران کودکى، همچنین طلاق، مهاجرت ، ورشکستگی، تحولات شغلی به دنیا آوردن فرزند، بازنشستگى، یائسگى  آب و هوای سرد، و استرسهاى عمده دیگر منجر به تغییرات پایدار در فعالیت مغز شده و باعث افزایش حساسیت نسبت به بروز علائم افسردگى می‌شود.

٭ عوامل شخصیتى

همه افراد با تیپها و خصوصیتهاى شخصیتى مختلف ممکن است دچار افسردگى گردند، اما افرادى با انواع شخصیتى وسواس، و شخصیت نمایشى بیشتر ممکن است دچار افسردگى گردند. همچنین پژوهشهای مختلف نشان داده است که افراد درونگرا که روابط اجتماعی محدودتر، ابراز احساسات و هیجانات منفی و مثبت کمتر، نسبت به افراد برونگرا دارند، بیشتر در معرض ابتلا به افسردگی قرار دارند.

باورها و منطق های فکری اشتباه، که منجر به ارزیابى منفى فرد از خود می‌شود باعث ایجاد افسردگى است. زیرا این افراد با توجه به خصوصیات خاص خود نمی‌توانند محبت، همدردى و ارتباط عاطفى لازم را از دیگران به دست آورند.

بنابراین این افراد هم در مورد خودشان ارزیابى منفى داشته و هم دیگران را صادق نمی‌دانند و به‌تدریج آزرده و ناکام شده و افسردگى در آنان پدید می‌آید.

افرادى که داراى افکار منفى در مورد خود، زندگى و آینده هستند، دچار افسردگى می‌گردند. این افراد به جنبه منفى هر چیزى فکر می‌کنند و به نقایص خود خیلى توجه نموده و بطور مداوم خودشان را با دیگران مقایسه می‌کنند. نکته مهم اینکه این افراد هر نوع اطلاعات را سوء تعبیر می‌کنند. یعنی خطاهای شناختی در تحلیل های آنها از وقایع زندگی و بین فردی به شدت دیده می شود.

 *عوامل ديگر
مانند: سن و جنسيت(تحقيقات نشان مي دهد كه نرخ افسردگي در دختران بسيار بيشتر از پسران و عامل جنسيت در افسردگي نقش بسيار مهمي دارد.با وجودي كه، درصد تشخيص هاي افسردگي قبل از بلوغ در پسران بيشتر است،‌ولي اين رقم پس از سن بلوغ در بين دختران افزايش مي يابد و نهايتاً، آمار دختران افسرده به دو برابر پسران مي رسد)، سبك زندگي، استفاده از مواد الكلي و مخدر، استفاده از داروها( عوارض جانبی بسیار از داروهای شیمیایی می تواند افسردگی باشد مانند کورتیزون مخصوصاً زمانی که فرد دوز مصرفی را کاهش دهد. قرص های جلوگیری از بارداری، والیوم، قرص های کاهش دهندة فشار خون و بسیاری از داروهای دیگر نیز اثر افسرده کننده بر  روی انسان دارند. قبل از مصرف هر دارویی می بایست ابتدا فهرست عوارض جانبی آن را مطالعه نمایید و اگر افسردگی جزو آنهاست از پزشک خود بخواهید دارویی دیگر جایگزین آن کند و اگر مجبور به استفاده از آن هستید دوز مصرفی را به حداقل برسانید)

 

عوامل افزایش دهنده خطر بازگشت افسردگی:

اگر نخستین افسردگی پیش از بیست سالگی رخ داده باشد و سابقه خانوادگی موجود باشد.

اگرنخستین افسردگی شدید باشد و دیر به درمان اقدام شده باشد.

اگر بیماری روانی دیگری نیز وجود داشته باشد.

اگر فرد نسبت به استرس ها یا دیگر عوامل اجتماعی آسیب پذیرتر باشد.

اگر فرد از افسردگی قبلی كاملاً بهبود نیافته باشد.

اگر افسردگی در اواخر عمر رخ داده باشد

 

 
منابع:

آسیب شناسی روانی، سعید شاملو، انتشارات رشد، 1390ِِِِ 

Depressive disorders. In: Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders DSM-5. 5th ed. Arlington, Va.: American Psychiatric Association; 2013. http://www.psychiatryonline.org. Accessed June 5, 2015.

 

  تهیه و تنظیم: طیبه اکبری - روانشناس

 

سلسله مباحث افسردگی را با صوت وتصویر در کانال مرکزدر تلگرام با ما دنبال کنید.               sahiandishe@

Telegram.me/sahiandishe