سهی اندیش را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:

 

 

 

"من احساس بدی درمورد ارتباط زناشویی دارم ، زیرا برای هرچیزی سرزنش می شوم"  

تحقیقات در طی نسلها نشان می دهند که زوجها ارتباط زناشویی را به عنوان مشکل شماره یک ازدواجشان بیان می کنند.

ارتباط زناشویی، مثل بچه ای است که در زمین بازی مبارزه می کند. ناظر زمین بازی سروصدایی را می شنود و برمی گردد تا ببیند چه اتفاقی افتاده. او مشکل را ایجاد نکرده ، بلکه به مشکل واکنش نشان داده بود. اما اولین کسی است که گرفتار شده و به دفتر مدیر زمین بازی فراخوانده می شود. یا در مورد ارتباط زناشویی ، به دفتر روانشناس فراخوانده می شود. درحالی که حقیقت این است که در زمین بازی ازدواج، آن فرد، کسی است که فقط به کسی که جنگ را شروع کرده واکنش نشان می دهد.

موارد زیر بیانگر مواردی است که در زندگی زناشویی مشکل آفرین می شود. با انتخاب نگرشی درست همراه با بازنگری درونی خود می توانیم از بروز مشکلات در زندگی مشترک جلوگیری کنیم. یا حداقل سهم خود را درست ایفا کنیم.

  • من نمی خواهم کسی که با او ازدواج می کنم تغییر کند.   واقعیت این است که انسان تغییر می کند. روی این که مردم تغییر می کنند حساب کنید. با هیچ کس با این فکر که همیشه همین خواهد ماند، یا آنطوری می شود که شما میخواهید، ازدواج نکیند. بلکه با این نگرش ازدواج کنید که همسرتان در حال تغییر کردن وتبدیل شدن به چیزی است که می خواهد بشود، و عمر خود را با اویی که در حال تغییرات است ، سپری کنید ، همانطور که او لازم است این کار را بکند و تغییراتتان را بپذیرد
  • ازدواج تنهایی ما را از بین نمی برد زنده بودن یعنی تنها بودن. این شرط انسان بودن است . ازدواج شرط انسان بودن را تغییر نمی دهد. وقتی به این نکته توجه نمی شود، و با ازدواج ، تنهایی برطرف نمی شود، یا شریک زندگی خود را سرزنش می کنیم، یا به دنبال مصاحبت با کسی دیگر در جایی دیگر می گردیم. ازدواج جایی است که دو انسان با هم تجربیات تنهایی خود را به اشتراک می گذارند و در این به مشارکت گذاشتن تنهایی، لحظاتی را خلق می کنند که تنهایی برای مدت کوتاهی از بین می رود.

 

  • چمدان شرم و خودکم بینی. ما همه چمدانی از شرم و خودکم بینی را حمل می کنیم. ما بیشتر زمان نوجوانی و اوائل بزرگسالی خود را صرف تلاش برای وانمود این که "کم نیستیم" می کنیم. به همین دلیل وقتی کسی حرفی می زند یا رفتاری می کند که حس خودکم بینی یا شرم را در ما دوباره زنده می کند، او را سرزنش می کنیم و بعد توقعاتش را برآورده می کنیم. اما واقعیت این است که آنها، نه احساس خودکم بینی را در ما ایجاد کرده اند و نه می توانند آنرا از بین ببرند. گاهی بهترین زوج درمانی ، درمان فردی است که در آن برای درمان احساس سرافکندگی خود تلاش می کنیم. وقتی این کار را کردیم می توانیم انتقال آن به کسی که دوستش داریم را متوقف کنیم.

 

  • برنده شدن ایگو ما همه ایگو داریم و آنرا صادقانه بدست آورده ایم. وقتی در دبستان با بچه ها دچار کشمکش می شدیم، یا شاید زودتر از ان وقتی یکی از افراد خانواده با ما درگیری ایجاد کرد، ایگو ما را ازضربه ها و زخم ها در امان نگه می داشت . اما اکنون که رشد و ازدواج کرده ایم، ایگو دیواری است که باعث جدایی می شود. وقت آن است که دیگر با تمرین پذیرنده بودن به جای دفاعی برخورد کردن، بخشش به جای انتقام، عذرخواهی به جای سرزنش ، آسیب پذیری به جای زورگویی، و لطف و محبت به جای اعمال قدرت، آنرا کنار گذاشت.

 

  • زندگی شلوغ و آشفته است، ازدواج زندگی است، پس ازدواج شلوغ و آشفته است وقتی امور آنطور که باید پیش نمی روند، ما شریک زندگی خود را به خاطر موانع مورد سرزنش قرارمی دهیم. ما آشفتگی غیر ضروری را به آشفتگی اجتناب ناپذیر کنونی زندگی و عشق مان اضافه می کنیم. باید انگشت اشاره برای سرزنش یکدیگر را برداریم و همراهی را شروع کنیم. آنوقت می توانیم فراز و نشیب آشفتگی زندگی را با هم پشت سر بگذاریم. بدون شرم و بدون سرزنش.

 

  • همدلی سخت استبا توجه به طبیعت همدلی ، نمی توانند دو نفر همزمان با یکدیگر همدلی کنند. یکی از زوج ها باید همیشه اول باشد، و هیچ ضمانتی برای بازگشت متقابل وجود ندارد. یکی شروع می کند به همدلی با دیگری. و هیچ ضمانتی نیست که دیگری نیز بااو همدلی کند. این یک ریسک و فداکاری است. به همین دلیل بیشتر ماها منتظر می شویم تا همسرمان اول شروع کننده باشد. وقتی یکی از زوجها غرق در همدلی میشود، اغلب مثل آن است که از ارتفاع زیاد با شکم در آب شیرجه زده باشد . حقیقت این است که افرادی که ما دوستشان داریم انسانهایی هستند که ممکن است خطا کنند و هیچوقت آیینه کاملی که ما آرزو داریم( همه چیز را منعکس کنند)، نیستند. باید ببینیم می توانیم انها را همیشه با غرق کردن خود در همدلی دوست داشته باشیم؟  

 

  • ما بیشتر از بچه هامون مراقبت می کنیم تا از کسی که به ما در تولدشان کمک کرده بچه ها نباید هیچوقت مهمترازازدواجمان باشند، همانطورکه نباید هرگز کم اهمیت باشند . اگر مهمتر باشند، یک حقه باز کوچولو (بچه مان) این را میفهمد و از آن باجگیری می کند. اگر کمتر مهم باشند، براساس اولویتی که در موقعیت ها دارند ، عمل می کنند. خانواده همین است. کار دائمی و مداوم برای ایجاد تعادل.

 

  • مبارزه قدرت پنهان بیشتر تعارضات زوجها حداقل در بخشی، شامل مشاجره در مورد درخواست سطح ارتباطات بین فردی به عنوان نمادی از عشق است. مردان کمتر متقاضی هستند و زنان بیشتر. وگاهی نقش آنها معکوس می شود. صرفنظر از آنچه در بین مشاجرات بیان می شود ، این سوالی است که لازم است به آن پاسخ دهید: چه کسی تصمیم می گیرید که چه میزان فاصله بین ما اتفاق بیفتد؟ اگر این سوال را واضح نپرسیم، بطور ضمنی همیشه در موردش خواهیم جنگید.

 

  • ما نمی دانیم چگونه علاقه به یک شخص یا شئی را حفظ کنیم ما در جهانی زندگی می کنیم که توجهمان به میلیونها جهت مختلف، جلب می شود. تمرین مدی تیشن( توجه کردن به یک چیز و برگرداندن توجهمان به آن بارها و بارها و بارها وقتی پریشان می شویم) یک هنر ضروری و لازم است. وقتی ما مدام تشویق می شویم که به سطوح درخشان چیزها توجه کنیم، و هنگام خستگی به آن روی آوریم، رفتاری انقلابی انجام داده ایم تا زندگی خود را به مدی تیشنی در مورد فردی که دوستش داریم بدل کنیم. و اگر قرارباشد ازدواجی دوام بیاورد و رشد کند، قطعا این مدیتیشن ضروری است.

 

یک عمر طول میکشد

به عنوان یک درمانگر میتوانم به زوجها در یک ساعت یاد بدهم چطور با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. این کار پیچیده ای نیست. اما برخورد با مشکل سازهایی که جنگ را شروع می کنند چی؟ خب این کار یک عمر طول می کشد.

این زندگی و عمر است که ما را به فردی که نسخه ای حتی دوست داشتنی تر از خودمان است، تبدیل می کند. فردی که میتواند وزن تنهایی را تحمل کند، شرم و خودکم بینی را رها کرده،  پریشانی زندگی را برای زنده بودن درآغوش  بکشد. فردی که ریسک همدلی را به جان بخرد و محرومیت و دلشکستگی  را ببخشد، کسی که همه را یکسان دوست بدارد، دهنده و گیرنده باشد و سازش کند، و کسی که خودش را برای یک عمر توجه، آگاهی و حضور، وقف کند.

و این عمری است که ارزش دارد برایش مبارزه کنی.  

 

 

 

 مهناز مرادی " مشاور- زوج درمانگر"

مطالب و ویدئوهای ما را در اینستاگرام مرکز دنبال کنید

#sahiandish_moshavere