سهی اندیش را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:

 

شاید اتفاق افتاده که متوجه شده باشید، در روابط بین فردی خود، تحت تاثیر بعضی افراد کارهایی را انجام داده ایم که در شرایط معمول انجام نمی دادیم. به عبارتی توانسته اند حتی اگر شده مقطعی، بر شیوه رفتار ما اثر گذاشته و آنرا موافق با خواست خود تغییر دهند. این کنترل گری و تحت نفوذ روانشناختی قرار دادن دیگران را می توان به عنوان سوء استفاده از قدرت ( که می تواند قدرت اجتماعی ، رابطه ای ، خانوادگی ، جنسیتی ، مالی ، حرفه ای و غیره باشد) ، به منظور بهره مندی کنترل گر ، از قربانیان خود تعریف کرد.

کنترل و نفوذ روانشناختی خودسرانه با تأثیر اجتماعی سالم که در آن تبادلی عمومی و عادلانه بین افراد برقرار است، متفاوت می باشد. در یک رابطه روانشناختی کنترل شده ، یک نفر از شخصی دیگر برای منافع خودخواهانه و سودجویانه سوءاستفاده می کند.

این کنترل و تحت نفوذ قرار دادن را می توان به شکلهایی دسته بندی کرد:

یا فرد بصورت منفی دیگران را تحت نفوذ خود قرار می دهد، مثل { انتقاد مداوم، شرمنده سازی، محرومیت اجتماعی ، فشار اجتماعی ، و تهدیدات خصمانه } .

یا با ظاهری مثبت مثل { دوستی دروغین، چاپلوسی ریاکارانه، توسل به غرور، وعده های دروغین} .

یا با فریب وفتنه مثل{ دروغگویی، تقلب، دزدی، کنارکشیدن غیراخلاقی و در موقعیت حساس پشت را خالی کردن، بهانه تراشی، سرزنش، از مسئولیت طفره رفتن} .

و یا با دشمنی و سوءاستفاده مثل { زورگیری و قلدری، کج خلقی، ایجاد ترس و ارعاب، و سوءاستفاده جسمی، روانی و عاطفی}.

سوال مهم این است که چرا این افراد می خواهند دیگران را تحت نفوذ و کنترل خود قرار دهند؟

کنترل گری مزمن اغلب به عنوان مکانیسم بقا برای کنار آمدن با یک محیط چالش برانگیز یا رقابتی بکار می رود. به ویژه هنگامی که فرد فاقد قدرت و کنترل نسبی باشد. کنترل گری پاتولوژیک همچنین می تواند نتیجه شرایط خانوادگی ، اجتماعی، یا حرفه ای باشد. با این حساب ، سه دلیل احتمالی زیر را می توان در نظر گرفت .

  • تاریخچه خانواده. در بررسی تاریخچه خانوادگی فرد باید دید که آیا فرد مورد نظر تحت تأثیر برخی از اعضای خانواده موثر در زندگی خود قرار داشته است؟ آیا در پویایی خانواده، برای بقای اقتصادی یا اجتماعی مبارزه وجود داشت؟ آیا برای قدرت ، کنترل ، عشق و محبت ، جایگاه رابطه و پذیرش ، وضعیت و امتیاز ، منابع پولی و مادی یا انواع دیگر "مزیت" واقعی یا درک شده رقابت وجود داشته است؟ آیا برای مبارزه قدرت، چه بین اعضای خانواده و چه در برابر "افراد خارجی" ، "برای استفاده از اهرم بیشتر نفوذ "، سود یا پاداش وجود داشته است؟
  • آیا فرد در سالهای سرنوشت ساز زندگی دارای ضعف اجتماعی یا شرایط نامساعد بوده است؟ آیا او به هر طریق "محرومیت" اجتماعی ، اقتصادی، فرهنگی، یا حرفه ای را ، درحالی که می خواسته بخشی از هنجار پذیرفته شده باشد، تجربه کرده است ؟
  • آیا هنجارهای اجتماعی، حرفه ای یا نرم هایی در جامعه وجود داشته که باعث ترغیب حیله گری، فریبکاری، کلنجار رفتن کلامی، فشار آوردن، بهره برداری از نقاط ضعف انسانی ، ابداع بیرحمی ماکیاولی، یا شکل های دیگر تاثیر گذاری و زورآزمایی غیرمستقیم باشد؟ به عنوان مثال برخی از مشاغل یا جوامع، تلاش برای متقاعد سازی دیگران را امری عادی می دانند. بعضی گروه های وابسته، هدف مشخصی برای ترغیبب دیگران به دیدن امور از نقطه نظر خود دارند.

 اگر فردی به شدت در معرض هر یک از این تأثیرات باشد ، ممکن است تاکتیک های کنترل گری خاصی را در هنجارهای رفتاری خود درونی کند.

 

کنترلگری مزمن اغلب (اما نه همیشه) از یک محیط کاملاً رقابتی پدید می آید که در آن بخشهای مختلف (اعضای خانواده، همکلاسی ها ، همکاران ، گروه های اجتماعی ، وابستگی های اجتماعی ، منافع اقتصادی)، ازفریب برای قدرت ، نفوذ ، بدست آوردن منابع مالی و مزیت ها ، و جایی که شخص احساس عدم قدرت / کنترل مستقیم بر یک وضعیت دارد، استفاده می کنند. کنترل کننده ، با احساس محرومیت، عدم شایستگی، کمبود و ضرر و یا برعکس هوس قدرت، تأثیرگذاری و کسب مزیت بیشتر، به حیله گری و فرومایگی متوسل می شود تا به آنچه می خواهد برسد. با گذشت زمان ، این نوع رفتار با عواقب مخرب اجتناب ناپذیر، می تواند مزمن و عادت شود.

درنتیجه، کنترل گری، که اغلب به عنوان بقا یا غریزه رقابتی برای حفظ خود شروع می شود ، به یک عمل آسیب شناختی استثمار و در بدترین حالت سوء استفاده تبدیل می شود.

 

 

 مهناز مرادی ( روانشناس – زوج درمانگر)

 ویدئوها و موارد آموزشی را در صفحه اینستاگرام مرکز دنبال کنید

sahiandish_moshavere#