سهی اندیش را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:

 

یک چیزمی تواند همه چیز را دگرگون کند

 

      من پروانه، امروز آغاز هجدهمین روز تولدم است که بنابر یک سنت دیرین، سال استقلال - سال توانمند شدن و پذیرش بار مسئولیتهای زندگی نام گرفته است . من نیز از امروز باید آماده این سفر شوم. باید کوله باری باخود بردارم. اندوخته هایم را درآن بنهم و حرکت آغاز کنم. توشه کوله ام ،اندوخته هایم است.

      اندکی تجربه به اندازه 18 سال زندگی . تجربه های تلخ و شیرین ،خاطرات مشاجرات پدر و مادر و آشتی آنها پس ازتحمل چند روز فشار و ترس از به هم گسستگی زندگی و بی پناهی و اکنون نفسی عمیق کشیدن و در اضطراب ثبات یا بی ثباتی این آرامش به سر بردن.

 

 

 

 

      خاطره لبخند شوق برانگیر مادر در اولین شیرین کاریهای کودکانه و دریافت ضربه حسادت بار برادرو تهدید مرگ بار " دیگر با تو بازی نمی کنم" و برسردوراهی ماندن که آیا محبت مادر را جستجو کنم یا شادی بازی کودکانه با برادر و در امان بودن از ضربه های پنهانی او ؟ خاطره آشفتگی اطاق وقتی با شوق فراوان به بازی با عروسک هایم مشغولم و فریاد مادرکه "باز همه زندگی را به هم ریختی؟ فورا" همه چیز را مرتب سرجایش قرار بده" و ماندن در حسرت میل به بازی و تحمل سختی قرار دادن هر چیز درجای خود که نمی دانم جای خود یعنی چه؟ و چگونه باید این کار را انجام دهم؟

      خاطره روزهای تحصیل ، وحشت از دست دادن نمره بیست و چگونگی روبرو شدن با قهر مادر و تحقیر پدر. نگرانی از احساس ضعف و ناتوانی و اندوختن باور "‌من نمی توانم موفقیت را آنچنان که باید و شاید در آغوش بگیرم" . دستهایم ناتوان تر از آنست که بتواند سنگینی پیروزی را با خود حمل کند و شکستن دوباره. و پس از آن با قدمهای لزران دوباره قد راست نمودن و بیستی را با خود به خانه بردن و شنیدن این کلام که " چشمم آب نمی خورد تکرار شود و بتونی همیشه با بیست به خانه بیایی " .

      من پروانه درهجدهمین سال تولدم کوله بارم را با توشه هایم پر می کنم. کتابی قطور از قواعد و قوانین والدین : " دختر خوب باید .... برای موفق شدن باید ... نباید برای ... هیچ وقت نباید کاری کرد که .... همیشه باید طوری رفتار نمود که ... پله های ترقی را باید .... تو باید همیشه بهترین باشی ... اشتباه نشانه ضعف است و هزاران باید  - نباید - همیشه - هیچوقت - همه - هیچ کس و ..."

     من پروانه در هجدهمین سال تولدم اندوخته هایم را در کوله بارم قرار می دهم. کتاب قطور اگرها و اضطراب های آن ، نیازهای ارضا نشده و هراس از ناکام ماندن همیشگی. نکند اگر این کار را بکنم .... نکند اگر این را بگویم... اگر کسی مرا مورد انتقاد قرار دهد ؟ ... اگر .... اگر ... اگر.

     من پروانه درهجدهمین سال تولدم کوله بارم را بستم. تپش قلبم را و لرزش زانوانم را حس می کنم. آنچه با خود برداشته ام غم سنگینی را در سینه ام جای داده است. بغض گلویم را می فشرد. همان گونه که هرگاه به خود می اندیشیدم برای ساعتها می گریستم و در انتها باحس ضعیف شاید روزگاربهتری باشد، چشمهای قرمزم را می شستم و به راه ادامه می دادم. اما اکنون جرقه ای ذهنم را هشیار می نماید و جمله ای از اسکات رید را به خاطر می آورم " یک چیز میتواند همه چیز را دگرگون کند. انتخاب هدف و چسبیدن به آن "

    آری با قاطعیت می توان گفت " اهداف رویاهایی هستند که باید به نقشه و برنامه بدل شده باشند و در جهت تحقق شان اقدامی صورت گرفته باشد ."

    من پروانه در هجدهمین سالگرد تولدم می خواهم تحولی درتحقق آرزوهایم ایجاد کنم. میخواهم به سبکبالی پروانه به سوی جاودانگی اوج بگیرم. در اولین قدم باید کوله بارم را ، گرچه بارَش اندک است اما سنگین است ، دوباره برچینم و از حمل آنچه زائد است بازایستم. من میخواهم اشکهایم رابه لبخند، بغضهایم رابه فریادِ امید و چشمهایم را به نورافکنی درخشان تبدیل کنم. اکنون لازم است توقفی کوتاه داشته باشم. با مروری برخود و شناخت خود آن چنان که هستم و تصمیم بر خود بودن آن چنان که باید.

    و من پروانه در هجدهمین سالگرد تولدم هدیه ای ارزشمند از خود دریافت کردم ." آرزوی پذیرفتن خود همانگونه که هستم " و آن را به عنوان با ارزشترین هدیه درکوله بارم قرار می دهم و به دنبال برنامه ای برای تحقق آرزویم قدم برمی دارم.

 

نویسنده : مهناز مرادی" مشاور خانواده"