سهی اندیش را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید:

 

 

انتقاد نقش عمده ای در روابط اجتماعی بازی میکند.از انتقاد می توان برای ایجاد تحرک در اشخاص و نفوذ در آنها، آموزش آنها، بیان نیازها و خواسته ها و یا محرکی برای اصلاح و پیشرفت خود استفاده کرد. اما غالباً آنچه می گوییم و نحوه گفتارمان طوری است که به نتیجه مطلوب نمی رسیم.

زن: چرا تو باید در خانه، همیشه مثل گداها لباس بپوشی؟

شوهر: می فرمایید چیکار کنم سرکار خانم؟ لباس شب بپوشم؟

متأسفانه بیشتر مردم عقیده دارند، برای اینکه انتقادی مؤثر واقع شود باید با لحنی گزنده ادا شود. شاهد مدعا اشاره ای عذر گونه و غالباً خودپسندانه است که بیشتر اوقات نظریات انتقادی خود را با آن شروع می کنیم «هیچ دلم نمی خواست این حرف را بزنم اما ....» یا اینکه «می دانم حرفم را باور نمی کنی,اما به خاطر خودت می گویم....».در هر یک از جملات انتقادی این فرض نهفته است که هر اندازه هم انتقاد مفید و سازنده باشد با این حال فرد را کوچک کرده است و احساسات او را جریحه دار می کند و یا قابلیت و استعداد انتقاد شونده را انکار می کند. تناقض نهفته در انتقاد همین است، از یک طرف فکر می کنیم به انتقاد شونده کمک می کند و از طرف دیگر می ترسیم به احساساتش لطمه بزند. در بیشتر موارد انتقاد روی شق دوم تأکید دارد و بر پیدا کردن خطاها، نشان دادن نقاط ضعف، بی ارزش کردن ایده ها و خوار شمردن کوششها متمرکز می شود.

اما اگر انتقاد بتواند به ما کمک کند چرا از آن بترسیم؟ یک پاسخ آن است که ما چنان به جنبه های منفی انتقاد چسبیده ایم که جنبه سازنده آن را از نظر دور می داریم و دیگر اینکه بندرت انتقاد کردن به روش مثبت را بلدیم. 

عواملی که به انتقاد جنبه منفی و مخرب می دهد:

شرمنده کردن:  برخی انتقادها هیچ هدف سازنده ای به دنبال ندارد و پریشان کردن، خجالت دادن، یا تحقیر کردن طرف مقابل، از هدفهای تخریبی آن است. این روش همواره منجر به رد کردن بلادرنگ انتقاد شده و موجب بروز حالت تدافعی و مقابله به مثل می شود و بدین ترتیب یک دورمخرب ایجاد می کند. «واقعاً می خواهی آن بلوز را بپوشی؟ »انتقاد سازنده می کوشد بین رفتاری که مورد انتقاد قرار گرفته و کسی که رفتار از او سر زده تفاوت قائل شود.

انتقاد از طریق شرمنده کردن دیگران می تواند به صورت غیر مستقیم هم بیان شود. یک راه آن مقایسه نامرئی است."پدرم هرگز چنین لباسی را نمی پوشید."

یا "مردی به مناسبت سالگرد ازدواجشان گردنبندی به همسرش هدیه داد که از سیصد دکمه مختلف درست شده بود. این دکمه ها از لباسهای مرد بود که افتاده شده و توسط همسرش دوخته نشده بود".

روش منفی شرمنده کردن می تواند انتقادی را که به راحتی قابل تحمل است به انتقادی غیر قابل قبول تبدیل کند. چنین انتقادی در حکم اهانتی آشکار به عزت نفس فرد است.

سرزنش:  اگر هنگام انتقاد کلمات و عباراتی را بکار ببریم که بیانگر این باشد که رفتار مورد انتقاد، عمدی بوده است، انتقاد ما جنبه منفی و مخرب پیدا می کند. "مادر به فرزند: ریختش را ببین، چرا باید همیشه خودت را اینطور کثیف کنی؟"

سرزنش کردن با این فرض صورت می گیرد که ما نیت شخصی را که از او انتقاد می کنیم می دانیم. این انتقاد نیز واکنشی دفاعی را همراه دارد. یکی اتهام می زند و دیگری دفاع می کند و در نتیجه انتقاد از هدف خود که سازندگی است فا صله می گیرد.

انتقاد بدون ارائه مورد مشخص:  وقتی موارد انتقاد مشخص نباشد احتمال کمی وجود دارد که انتقاد شونده آن را بفهمد و به آن عمل کند. و احتمالا ً شخص فکر می کند حال که هر طور عمل کند نتیجه فرقی نخواهد داشت، پس چرا اصلاً در این مورد کاری انجام دهد؟ این روش به جای آنکه باعث اصلاح شود معمولاً سبب تکرار نا خواسته اشتباه می شود.

تأکید بر جنبه های منفی : دوست شما تلاش می کند و چند نوع شیرینی را که در کلاس آشپزی یاد گرفته درست می کند و شما هر شیرینی را که می خورید ایرادهای آن را ذکر می کنید بدون آنکه تشویق و تشکری داشته باشید. واکنش انتقاد شونده در چنین مواردی معمولاً این است که رفتار مورد انتقاد را به کلی کنار بگذارد. انتقاد شونده حس می کند اگر قرار است فقط بشنود که همه چیز بد از آب در آمده  پس دیگر چرا خودش را به زحمت بیندازد؟

نگرش یک بعدی :انتقاد معمولاً با کلمات «باید» یا «نباید» شروع می شود. این عبارتها به دو دلیل مانع از پیشرفت جریان انتقاد می شود:

اول اینکه نگرش یک بعدی انتقاد کننده را آشکار می سازد (باید و نباید تلویحاً می گوید تنها عقیده انتقاد کننده صحیح است ).

دوم اینکه ، فرض اینکه تنها راه صحیح، راه پیشنهادی انتقاد کننده است ، مفهوم شق سومی وجود ندارد را تثبیت می کند. یعنی هر چیز یا درست است یا غلط هیچ حد وسطی و یا رفتار قابل قبولی برای جایگزینی وجود ندارد. در نتیجه واکنش دفاعی «چرا نباید این کار را به روش خودم انجام بدهم» را ایجاد می کند.

عوامل محیطی : انتقادی که می تواند در قالبی مثبت گفته و پذیرفته شود ممکن است نه به خاطر مضمون آن، بلکه بخاطر زمان و مکان نامساعد آن به انتقادی بی اثر تبدیل شود.(مرد پس از روزی پر مشغله تازه از راه رسیده وخانم بلافاصله انتقاد می کند که امروز خرید نکردی و....)

اگر بخواهید انتقادتان مؤثر واقع شود به زمان، مکان، حضور اشخاص دیگر، وضعیت روحی انتقاد شونده توجه داشته باشید. تیز بینی و اندک توجهی به احساسات فردی، می تواند ما را نسبت به شرایطی که برای انتقاد مناسب است آگاه کند.

تهدید و اتمام حجت:  مذاکرات تهدید آمیز بطور قطع از سازندگی انتقاد می کاهد. روش انتقادی«اگر این...وگرنه.....» برای ایجاد تغییر روش متکی بر تهدید است . تهدید، یا شخص مورد انتقاد را فلج می کند، یا اجباراً او را وادار به قبول انتقاد می کند، و صرفاً بر مبنای خشم  یا ترس از پیامدهای احتمالی نسبت به انتقاد واکنش نشان می دهد، و تغییر رفتار به علت موافقت شخص با مورد انتقاد نیست و با تکرار تهدیدها ممکن است انتقاد شونده به این برسد که «هر کاری می خواهی بکن».احساس همیشه تسلیم شدن حس حقارت را در انتقاد شونده ایجاد می کند. تهدیدها جریان انتقاد را به کشمکش قدرت بدل می کند.

من که به تو گفتم : تکنیک انتقادی «من که به تو گفتم » بیشتر بر اثبات درستی نظریات خود شخص دلالت دارد تا تلاش برای تغییر مؤثری در عقاید و رفتار دیگران. به عنوان مثال : خانم تصمیم می گیرد در مهمانی غذایی درست کند که وقت زیادی می گیرد همسر وی مخالفت کرده و اصرار بر انجام ندادن آن کار می کند. وقتی در نهایت خانم غذا را می پزد و هنگام کشیدن فرم آن بهم میریزد ، در نهایت تأسفی که دارد شوهر  به او می گوید «دیدی، من که گفته بودم. » این حالت تنها چیزی را که به همراه دارد تمایل خانم به گفتن خفه شو است.

پرسشهای سرزنش آمیز: انتقاد از طریق سئوال کردن ممکن است به ظاهر راه سازنده ای برای آغاز گفتگو باشد، اما در غالب موارد انتقاد شونده را در موضع دفاع قرار می دهد. در اصل پرسشهایی که حاوی یک انتقاد ضمنی است یک راه « قلاب انداختن» به گلوی دیگران برای کشیدن آنها به سوی طرز فکر دفاعی است. به عنوان مثال "معلم، چرا بحث اقتصاد را درآخر گزارشت آوردی"؟

پاسخهای مخرب :

همیشه وقتی انتقادی به ثمر نمی رسد, مسئولیت آن متوجه انتقاد کننده نیست، زیرا شنیدن انتقاد هم می تواند مخرب انجام شود.

افکار، احساسات و رفتار غیر سازنده در انتقاد شونده نیز موانعی بر سر راه انتقاد پذیری سازنده ایجاد می کند گرایش غالب مردم این است که ابتدا به انتقاد واکنش منفی نشان دهند. که این واکنش را به روشهای زیر بروز می دهند.

دیوار سنگی : انتقاد شونده گاه همان مطلب اول را با اندکی تفاوت در کلمات تکرار می کند. گاهی تکرارش با سرزنش شروع می شود، مثل «شما گوش نمی دهید،...شما منظور مرا درک نمی کنید،...» گاه نیز خودش را مسئول می بیند؟ «مثل اینکه نتوانستم خوب توضیح دهم». تکرار در واقع چون دیوار سنگی در برابرانتقاد است و شخص به جای اینکه دریچه ذهن خود را روی نکات مفیدی که ممکن است در گفته های انتقاد کننده باشد، بگشاید، آن را برای دفاع از ایده های خود به روی انتقاد می بندد. گاه ممکن است انتقاد شونده بگوید «من سالهاست اینطور رفتار می کنم» ممکن است خود را محق و برتر بداند «می دانم چه می گویید، اما راه من از راه شما بهتر است» یا دیدگاه جبری اختیار کند «همینه دیگه غیر از این نمی شه» یا سماجت به خرج دهد «من به حرف تو اهمیتی نمی دهم». دیوار سنگی نوعی واکنش منفی (مخرب) به انتقاد است.

عذر و بهانه : گاهی افراد در مقابل هر مطلبی که به آنها گفته شود آره، اما...، در آستین دارند. برای این افراد سخت است که قبول کنند کامل و بی عیب نیستند. مسئولیت اعمال خود را به سختی می پذیرند و پذیرفتن انتقاد برایشان دشوار است با «آری» به وجه بی عیب و نقص خود اعتراف میکنند و با «اما» به دنبال عذر و بهانه و توجیه خود هستند. این پاسخ مخربی به انتقاد است زیرا  راه سازنده را به دلیل نپذیرفتن اینکه کیست و چیست مسدود می کند. در عین حال که این پاسخ تناقضی در خود دارد «آری» یعنی من اشتباه کردم. اما نقض همان چیزی است که پذیرفته شده بود. این فرد انتقاد را اهانتی نسبت به خود و شخصیت خویش تلقی می کند.

انتقاد تلافی جویانه (طرح انتقاد متقابل) :  وقتی یکی از طرفین فرد مقابل را بخاطر رفتاری مورد انتقاد قرار می دهد، طرف مقابل به انتقاد متقابل می پردازد و این روند همچنان ادامه می یابد. با کدر کردن کانون گفتگوی اصلی، تأثیر مخرب و متقابل کار را دائمی می کند. در این وضعیت هر دو به جای پرداختن به رفتاری که از آن انتقاد شده، خود را مشغول کوچک کردن طرف مقابل می کنند.

فرار از روبرو شدن با انتقاد کننده : کارمندی که کاری ناقص انجام داده و مورد انتقاد قرار گرفته وقتی تا آخر هفته از دیدن رئیسش می پرهیزد، از شیوه طفره رفتن از انتقاد استفاده می کند. پا پس نهادن سبب می شود که انتقاد به عنوان چیزی نامطلوب تلقی شود و فکر فرار را به عنوان «یک راه حل» تقویت کند. بنا براین اجتناب و فرار از انتقاد بتدریج به صورت عادت در می آیند و نه تنها از فرصتها ی بدست آمده برای بهره گیری از انتقاد محروم می مانیم، بلکه در چشم دیگران نیز به عنوان فردی که تاب تحمل انتقاد را ندارد قلمداد می شویم.

پذیرش سطحی : در موافقت نیم بند با یک انتقاد، ارزش آن به شدت تحلیل می رود. پذیرفتن انتقاد اگر فقط پذیرش لفظی باشد هیچوقت از حرف به عمل در نمی آید در نتیجه انتقاد کننده را ناامید می کند، چون فقط می شنود و اصلاحی نمی بیند، بنابراین حس می کند مورد بی توجهی قرار گرفته (رفتار زوجین که تأیید می کنند و عمل نمی کنند). فرار از انتقاد فاصله گیری جسمانی است که در نهایت به قطع ارتباط منجر می شود. در حالی که پذیرش سطحی وانمود می کند که پاسخ مثبتی در کار خواهد بود، و انتقاد کننده تا مدتها پی نمی برد آنچه در انتظار آن است توهمی بیش نبوده.

 

از بررسی الگوهای انتقاد کردن و انتقاد شنیدن مخرب این نتایج حاصل می شود که:

  1. تنش، حساسیت زیاد، و فاصله روانی که بین انتقاد کننده و انتقاد شونده ایجاد می شود طرح انتقاد بعدی را دشوارتر ویا آن را بی فایده می کند.
  2. انتقاد موفق به گذاشتن اثر مثبت و مهمی در رفتار نمیشود.

   

پس لازم است دو مهارت را فرا بگیریم, اول اینکه الگوی مخرب را بشکنیم, دوم اینکه شیوه های سازنده در انتقاد کردن و شنیدن را بیاموزیم.

 

 

 مهناز مرادی"مشاور-زوج درمانگر"

مطالب و ویدئوهای ما را در صفحه اینستاگرام دنبال کنید

#SAHIANDISH_MOSHAVERE